در هر کاری باید قصد تقرب به خدا باشد
( 2233)خانهای نو ساخت روزی نومرید |
|
پیر آمد خانهْ او را بدید |
( 2234)گفت شیخ آن نومرید خویش را |
|
امتحان کرد آن نکواندیش را |
( 2235)روزن از بهر چه کردی ای رفیق |
|
گفت تا نور اندر آید زین طریق |
( 2236)گفت آن فرع است این باید نیاز |
|
تا ازین ره بشنوی بانگ نماز |
( 2237)بایزید اندر سفر جستی بسی |
|
تا بیابد خضر وقت خود کسی |
( 2238)دید پیری با قدی همچون هلال |
|
دید در وی فر و گفتار رجال |
( 2239)دیده نابینا و دل چون آفتاب |
|
همچو پیلی دیده هندستان به خواب |
( 2240)چشم بسته خفته بیند صد طرب |
|
چون گشاید آن نبیند ای عجب |
( 2241)بس عجب در خواب روشن میشود |
|
دل درون خواب روزن میشود |
( 2242)آنکه بیدار است و بیند خواب خوش |
|
عارف است او خاک او در دیدهکش |
( 2243)پیش او بنشست و میپرسید حال |
|
یافتش درویش و هم صاحبعیال |
( 2244)گفت عزم تو کجا ای بایزید |
|
رخت غربت را کجا خواهی کشید |
( 2245)گفت قصد کعبه دارم از پگه |
|
گفت هین با خود چه داری زاد ره |
( 2246)گفت دارم از درم نقره دویست |
|
نک ببسته سخت بر گوشه ردیاست |
( 2247)گفت طوفی کن بهگردم هفت بار |
|
وین نکوتر از طواف حج شمار |
( 2248)و آن درمها پیش من نه ای جواد |
|
دان که حج کردی و حاصل شد مراد |
( 2249)عمره کردی عمر باقی یافتی |
|
صاف گشتی بر صفا بشتافتی |
نو مرید: کسى که تازه راه سلوک مىپیماید.
طریق: راه، و مقصود شبکه و پنجره است.
خضر: مطابق منابع مذهبی زنده و جاوید است و در سرگذشت حضرت موسی وجود او مانند مراد جلوه میکند.
خضر وقت: در اینجا، یعنی پیر بزرگ هر زمان یا قطب زمان، کنایه از معلم و قطب زمان است بدان جهت که در داستان موسى چنان که نوشته شد خضر او را تعلیم داد و از سرّ کارهایى که کرد و به ظاهر مورد ایراد موسى بود، آگاه ساخت.
هلال: ماه نو، و در اینجا کنایت از خمیده است.
فر: شکوه.
رجال: جمع رجل: مرد، و در اصطلاح عارفان مرد کامل که به حق رسیده است، و گروهى از آنان «رجالُ الغَیب» نام دارند که در جهان مىگردند و مردمان را به فیض مىرسانند.
پیل و هندوستان به خواب دیدن: مثلى است معروف، و در این بیت غرض این است که دلش به یاد و ذکر حق بود که محبوب اوست. گویند چون پیل را از سرزمین هندوستان آورند از علاقهاى که بدان سرزمین دارد و در بیدارى نمىتواند بدان برسد در خواب به فکر آن مىافتد:
خواب دیده پیلِ تو هندوستان که رمیدستى ز حلقه دوستان
3561 / د /6
روزن شدن دل در خواب: نمودن دل صورتهایى را که در بیدارى نتوان دید. کسانى که اسیرِ تخته بند تناند و جز از راه حواس پنجگانه چیزى در نمىیابند، در بیدارى عالم ما وراى محسوس را نتوانند دید. اما چون به خواب روند و حواس ظاهرى از کار بیفتد جهانى دیگر را سیر خواهند کرد.
هر شبى از دامِ تن ارواح را مىرهانى مىکَنى الواح را
مىرهند ارواح هر شب زین قفس فارغان نه حاکم و محکوم کس
389- 388 / د / 1
اما عارفان که از قید تن رستهاند در بیدارى هم چنان عالمى را توانند دید.
حالِ عارف این بود بىخواب هم گفت ایزد هُم رُقُودٌ زین مَرَم
392 / د /1
خاک کسی را در دیدهکشیدن: به معنای به خدمت او درآمدن و از هدایت او بهرهبردن است.
درویش: مستمند، نادار.
از پگه: از دیر باز.
زاد: بیشتر به معنى «توشه» است، لیکن اینجا معنى «هزینه سفر» مىدهد.
درم نقره: درم در نظم و نثر به معنى نقره مسکوک است.
رِدى: ممال ردا.
طواف کردن: گرد گردیدن.
هفت بار: از آن رو که طواف گرد خانه کعبه هفت بار است.
صاف گشتن: از گناه پاک شدن، چنان که در حدیث است «العُمرَةُ إلَى العُمرَةِ کَفَّارَةٌ لِما بَینَهما وَ الحَجُّ المَبرُورُ لَیسَ لَهُ جَزاءٌ إلاَّ الجَنَّة: از عمره تا عمره دیگر کفاره میان آن دو است و حج مبرور را پاداشى جز بهشت نیست.»[1]
صفا: دامنه کوه ابو قیس است بر جانب شرقى مسجد الحرام برابر مروه، که حاجیان باید میان این دو کوه هفت بار رفت و آمد کنند، و آن را «سعى میان صفا و مروه» گویند.
مولانا حالت عاشق را بیان میکند. به اعتقاد قدما فیل از حیوانات سرزمین هند است و هر انسانی که مبدأ هستی و نیستان وجود خود را یاد کند، مانند فیلی است که هندوستان را به خواب دیده باشد و حالت این پیر همین بوده است. مولانا میگوید: با دادن دویست درهم به یک نیازمند، پاک شدی و این کار همان ارزش را دارد که به مکه سفرکنی و میان صفا و مروه مراسم سعی به جا آوری. از ظاهر داستان پیداست که حج بایزید حج استحبابى بوده است نه واجب. اما طواف کردن گرد آن درویش، اگر به قصد تقرب باشد بدعت است و عارفان را از این گونه شطحیات فراوان است جز آن که بگوییم آن درویش از مقربان حق بوده است و گرد او گردیدن در اثر غلیان محبت.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |